جدول جو
جدول جو

معنی سال خوردگی سالخوردگی - جستجوی لغت در جدول جو

سال خوردگی سالخوردگی
پیری، سالمندی، کهنسالی، کهولت
متضاد: جوانی، شباب، دیرینگی، قدمت، کهنگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد